روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن


روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن

روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن


روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن

روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن


روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن

روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن


زلف است تعالی الله یا تافته دام است آن

زلف است تعالی الله یا تافته دام است آن
زلف است تعالی الله یا تافته دام است آن
زلف است تعالی الله یا تافته دام است آن
زلف است تعالی الله یا تافته دام است آن
زلف است تعالی الله یا تافته دام است آن
زلف است تعالی الله یا تافته دام است آن
هر سال بدان آید خورشید به جوزا در
هر سال بدان آید خورشید به جوزا در
هر سال بدان آید خورشید به جوزا در
هر سال بدان آید خورشید به جوزا در
هر سال بدان آید خورشید به جوزا در
هر سال بدان آید خورشید به جوزا در
هر سال بدان آید خورشید به جوزا در
تا با کمر از پیشت گویند غلام است آن
تا با کمر از پیشت گویند غلام است آن
تا با کمر از پیشت گویند غلام است آن
تا با کمر از پیشت گویند غلام است آن
تا با کمر از پیشت گویند غلام است آن
تا با کمر از پیشت گویند غلام است آن
تا با کمر از پیشت گویند غلام است آن
در عهد تو زیبائی چیزی است که خاص است این
در عهد تو زیبائی چیزی است که خاص است این
در عهد تو زیبائی چیزی است که خاص است این
در عهد تو زیبائی چیزی است که خاص است این
در عهد تو زیبائی چیزی است که خاص است این
در عهد تو زیبائی چیزی است که خاص است این
در عهد تو زیبائی چیزی است که خاص است این
در عشق تو رسوائی کاری است که عام است آن
در عشق تو رسوائی کاری است که عام است آن
در عشق تو رسوائی کاری است که عام است آن
در عشق تو رسوائی کاری است که عام است آن
در عشق تو رسوائی کاری است که عام است آن
در عشق تو رسوائی کاری است که عام است آن
در عشق تو رسوائی کاری است که عام است آن
جانی که تو را شاید بر خلق فرو ناید
جانی که تو را شاید بر خلق فرو ناید
جانی که تو را شاید بر خلق فرو ناید
جانی که تو را شاید بر خلق فرو ناید
جانی که تو را شاید بر خلق فرو ناید
جانی که تو را شاید بر خلق فرو ناید
جانی که تو را شاید بر خلق فرو ناید
چیزی که تو را باید بر خلق حرام است آن
چیزی که تو را باید بر خلق حرام است آن
چیزی که تو را باید بر خلق حرام است آن
چیزی که تو را باید بر خلق حرام است آن
چیزی که تو را باید بر خلق حرام است آن
چیزی که تو را باید بر خلق حرام است آن
چیزی که تو را باید بر خلق حرام است آن
گفتم که به صبر از تو هم پخته شود کارم
گفتم که به صبر از تو هم پخته شود کارم
گفتم که به صبر از تو هم پخته شود کارم
گفتم که به صبر از تو هم پخته شود کارم
گفتم که به صبر از تو هم پخته شود کارم
گفتم که به صبر از تو هم پخته شود کارم
گفتم که به صبر از تو هم پخته شود کارم
امروز یقینم شد کاندیشهٔ خام است آن
امروز یقینم شد کاندیشهٔ خام است آن
امروز یقینم شد کاندیشهٔ خام است آن
امروز یقینم شد کاندیشهٔ خام است آن
امروز یقینم شد کاندیشهٔ خام است آن
امروز یقینم شد کاندیشهٔ خام است آن
امروز یقینم شد کاندیشهٔ خام است آن
من بستهٔ دام تو، سرمست مدام تو
من بستهٔ دام تو، سرمست مدام تو
من بستهٔ دام تو، سرمست مدام تو
من بستهٔ دام تو، سرمست مدام تو
من بستهٔ دام تو، سرمست مدام تو
من بستهٔ دام تو، سرمست مدام تو
من بستهٔ دام تو، سرمست مدام تو
آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن
آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن
آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن
آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن
آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن
آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن
آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن
شب های فراقت را صبحی که پدید آید
شب های فراقت را صبحی که پدید آید
شب های فراقت را صبحی که پدید آید
شب های فراقت را صبحی که پدید آید
شب های فراقت را صبحی که پدید آید
شب های فراقت را صبحی که پدید آید
شب های فراقت را صبحی که پدید آید
با بیم رقیبانت هم اول شام است آن
با بیم رقیبانت هم اول شام است آن
با بیم رقیبانت هم اول شام است آن
با بیم رقیبانت هم اول شام است آن
با بیم رقیبانت هم اول شام است آن
با بیم رقیبانت هم اول شام است آن
با بیم رقیبانت هم اول شام است آن
یک جام نخست تو بربود مرا از من
یک جام نخست تو بربود مرا از من
یک جام نخست تو بربود مرا از من
یک جام نخست تو بربود مرا از من
یک جام نخست تو بربود مرا از من
یک جام نخست تو بربود مرا از من
یک جام نخست تو بربود مرا از من
از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن
از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن
از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن
از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن
از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن
از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن
از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن
بی لام سر زلفت نون است قد چاکر
بی لام سر زلفت نون است قد چاکر
بی لام سر زلفت نون است قد چاکر
بی لام سر زلفت نون است قد چاکر
بی لام سر زلفت نون است قد چاکر
بی لام سر زلفت نون است قد چاکر
بی لام سر زلفت نون است قد چاکر
ای ماه چه نون است این یا نیز چه لام است آن
ای ماه چه نون است این یا نیز چه لام است آن
ای ماه چه نون است این یا نیز چه لام است آن
ای ماه چه نون است این یا نیز چه لام است آن
ای ماه چه نون است این یا نیز چه لام است آن
ای ماه چه نون است این یا نیز چه لام است آن
ای ماه چه نون است این یا نیز چه لام است آن
گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم
گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم
گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم
گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم
گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم
گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم
گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم
صادقتر ازو عاشق بنمای کدام است آن
صادقتر ازو عاشق بنمای کدام است آن
صادقتر ازو عاشق بنمای کدام است آن
صادقتر ازو عاشق بنمای کدام است آن
صادقتر ازو عاشق بنمای کدام است آن
صادقتر ازو عاشق بنمای کدام است آن
صادقتر ازو عاشق بنمای کدام است آن